متنی هست که شهید چمران به مناسبت درگذشت دکتر شریعتی نوشته اند :
تقدیم به آنکه در راه شریعت خود علی وار زیست .
ای علی !
تو جامعه ی ایران را به لرزه درآوردی ،
تو تشیع حقیقی را به مردم معرفی نمودی ،
تو لذت شهادت را به شیعیان حسین ( ع ) چشاندی ،
تو مجسمه ی جمود و تعصب و سکوت را شکستی ،
تو خداوندان زر و زور و تزویر را رسوا کردی ،
تو ای شمع زیبای من ! چه خوب سوختی و چه زیبا نور تاباندی ، و چه با شکوه ، هستی خود را در قربانگاه عشق فدای حق کردی !
ادامه مطلب ...
مرحوم دکتر شریعتی خود را یکی از زاییده های درد و رنج و احساس درد و رنج می دانست.
دکتر شریعتی امتیازاتی مخصوص به خود داشت . دکتر شریعتی نسبت به سن خود ، انسانی بسیار پر مطالعه و کتاب خوان بود :
در زمینه ادب ، فرهنگ و تمدن بشری ، در زمینه مکتب های اجتماعی و جامعه شناسی نو و رابطه آنها با میراث گذشته ، در زمینه تاریخ و در زمینه اسلام ، اما نه در خطی که در حوزه های اسلامی به عنوان خط جهاد دنبال می شود ، بلکه در خط یک انسانِ متولد شده در خانه مطالعات اسلامی ، در خانه استاد شریعتی ، در خانه ای که چشم فرزند به کتابخانه پدر گشوده شد و خود را با انبوهی از کتب قرآن ، تفسیر ، تاریخ ، حدیث و کتابهای دیگر مواجه دید و نزد پدر درس آموخت .
او انسانی است که در درجه اول : از نظر تحصیلات با فرهنگ نو بشری روبرو است ؛ اما یک زمینه ذهنی و وجدانی دارد که به طور دائم او را به سوی خود می کشاند : زمینه اسلامی !
اینست که در هر مطالعه ای در فرهنگ نو به سؤالی در رابطه با فرهنگ اسلام و بینش اسلامی و مکتب اسلام برخورد می کند ؛
این جمله را تکرار می کنم . زیرا در شناخت دکتر بسیار مؤثر است.
« شهید دکتر بهشتی »
" بعضی مقالات دکتر شریعتی و از جمله« زن در چشم و دل محمد (ص) »را هیچ یک از ما نمی توانستیم بگوییم.*دکتر باید {جهت سخنرانی در ارشاد} بیاید. قلب پاک ایشان ملاک است. واقعا از هر کسی که به نحوی خواسته باشد به اسلام خدمتی کند و وجودش نافع باشد، باید استقبال کرد.**
* شریعت مطهرص9 به نقل از : دکتر رضا داوری اردکانی.
مصطفی چمران بر سر جنازه اش چنین می گوید: "ای علی! تو ابوذر غفاری را به من شناساندی.مبارزات بی امانش را علیه دظلم و ستم نشان دادی، شجاعت وصداقت و پاکی و ایمانش را نمودی.... من فریاد زجه آسای ابوذر را از حلقوم تو می شنوم و در برق چشمانت ، خشم او را می بینیم و در سوز و گداز تو بیابان سوزان ربذه را می یابم که ابوذر قهرمان بر شن های داغ افتاده و در تنهایی و فقر جان می دهد.
ای علی! در تاریخ معاصر ایران تو مصدق بزرگ را با خمینی عالی قدر پیوند دادی و بینش سیاسی را با روح خداپرستی در آمیختی. فرهنگ ملی و تاریخی ما را به علم جدیدو شیوه های نوین مجهز کردی و خدا را از تجرد خشک آزاد کردی و او را از آسمان های سرد و دور به قلب گرم و پر تب و تاب اجتماع وارد کردی.
ای علی! من زیر کوهی از غم کویر و دریایی از غم غرق شده بودم و به پایان رسیده بودم ، ولی تو غم و درد مرا با غم و درد «علی» بزرگ متصل کردی و من آنچنان که به بی نهایت متصل شده باشم آرامش یافتم....
منم دیروز از برش شمشیر «علی» لذت می بردم و عظمت او را در قدرتش و در کلامش می دانستم ، ولی امروز عظمت او را در عشق و ایمانش ، در عرفانش ، در تنهایی اش ، در کوههای غمش و در دریاهای دردش مشاهده می کنم...
ای علی! به جسد بی جان تو می نگرم که از هر جانداری زنده تر است یک دنیا غم ،یک دنیا درد ، یک کویر تنهایی ، یک تاریخ ظلم و ستم ، یک آسمان عشق و یک خورشید نور و شور و هیجان از ازلیت تا ابدیت ، در این جسد بی جان نهفته است....
ویژه نامه1383شریعتی، روزنامه شرق