شریعتی شریعتی است

این وبلاگ جهت گسترش افکار معلم شهید دکتر علی شریعتی راه اندازی شده.امیدوارم از مطالعه ی مطالب درج شده لذت ببرید.

شریعتی شریعتی است

این وبلاگ جهت گسترش افکار معلم شهید دکتر علی شریعتی راه اندازی شده.امیدوارم از مطالعه ی مطالب درج شده لذت ببرید.

هنر از نگاه شریعتی

با عرض سلام خدمت دوستان عزیز

امروز می خواهم مطالبی زیبا از کتاب علی دکتر شریعتی در مبحث انسان شناسی در مورد هنر و مذهب بیان شده را برایتان بنویسم چون من خودم به والا بودن ارزش هنر و رابطه عمیقش با مذهب معتقد هستم خوشحال میشوم که دوستان عزیز هم در این مورد مطالبی را بیان فرمایند.

این سخنی است که از زمان ارسطو مطرح است ، که همه آثار هنری از نقاشی ، از موسیقی ،از مجسمه سازی واز همه آثار هنری و ادبی ، دو نوعند :یا آثار فکاهی هستند که اینها آثار مبتذل و پست و معمولی و روزمره هستند ، یا آثار متعالی و انسانی و خوب هستند که اینها آثار غم انگیز و تراژدی اند ; چرا تراژدی متعالی است ؟ چرا؟ برای اینکه ساخته آن احساس انسان است در حالتی که دچار یک غم بزرگ شده و آن غم کمبود این عالم که در آن گرفتار است و غم دور ماندن از آن نمی دانم کجائی که مال آنجا هست . از این دغدغه ،از این اضطراب واز این کمبود ، دو جلوه در تاریخ می بینیم: یکی «هنر» است و یکی « مذهب ». هنر ، عبارت است از پنجره ای از این عالم به آن عالم مطلقها و مقدسها و مذهبها وزیبائیهای زیبا و مقدس و متعالی . و مذهب ،دری است به طرف آن عالم . یعنی انسان همواره احساس می کرده که در این اطاقی ( منظور دنیاست) که زندگی می کند ، این اطاق شایستگی او را ندارد .

درست است که بسیاری از نیازهای اورا این اطاق و این خانه برا ورده  می کند ولی در ذهنش یک عالم بزرگتر ، یک فضای  عظیمتر ، و یک آسمان افراشته بوده و هست و همیشه دغدغه آنجا را داشته است و غم ماندن در این خانه را.

این تلاش دائمی و این غم دائمی و فعالیت و کوشش دائمی برای توسل ، تقرب ، شناختن و نجات از این خانه همواره در انسان هست وبوده ; در هر انسان ،در هر مذهب ، در هر نژاد در هر قبیله ،در هر دوره ای و در هر زمانی

- پیش از تاریخ و بعد از تاریخ من آثار و شواهد دقیق دارم. خوب گاه به صورت هنرمی ساخته ; هنر اصلا از اینجا پیدا شده ، از احساس کمبود پیدا شده . هنر عبارت است از خلق ، آفرینش : هر آفریدنی زائیده احساس کمبود  و نیاز به آن چیزی است که در این عالم نیست و من می آفرینم که اگر می بود احتیاجی به آفریدن نبود. ما اگر همیشه از در ودیوار سمفونی می شنیدیم ، هیچ وقت سمفونی نمی ساختیم ، چنانچه ما هیچوقت آب نمی سازیم چون آب هست اگر که زیبایی وجود داشت ما اینهمه تلاش برای ساختن زیبایی نمی کردیم ; بنابراین من به زیبائیهایی احتیاج دارم که در این عالم نیست اما به وسیله خلق هنری می آفرینم. به سخن گفتن غیر از سخن گفتن روزانه ام احتیاج دارم و چون این سخن گفتن روزمره همه احساسهای مرا کفایت نمی کند دست به خلق زبانی خاص به نام شعر می زنم. و چون همه اشکالی که در این عالم هست کفایت زیبایی پرستی و زیبایی شناسی و نیاز مرا به زیبایی ها نمی دهد دست به خلق زیبایی هایی که در این عالم احساس می کنم که نیست ومن به آنها احتیاج دارم می زنم و می آفرینم.

بنابراین هنر عبارت است از پنجره ای از این خانه محقر –که انسان شریف در آن گرفتار شده – به طرف آن نمی دانم کجایی که همه خواسته های مطلق ما در آنجاست . چرا ؟ برای اینکه هنر معتقد است که ،یک مبنای عمیق فلسفی ندارد ، یک مبنای احساسی دارد : در این خانه من گرفتارم ، این خانه زشت است ، این خانه نسبی است ، این خانه به من کمبود می دهد ، این خانه زیبائیهای لازم را ندارد ، بنابراین من پنجره را باز می کنم وبه طرف آن بیرون ،آن عالم بالاتر وماوراءتر و زیباتر از این خانه . اما مذهب « در» را از این خانه باز می کند تا انسان را از این خانه – خانه ای که خاک است – بیاورد بیرون ودر این راهی که اسمش مذهب است ببرد تا خدا ! تا خدا!! بنابراین مذهب عبارتست از یک نجات معقول از اینجائی که من در آنجا احساس غربت می کنم ، و هنر عبارتست از اشباع کاذب نیازهائی که من دارم و در این خانه نمی یابم.

چگونه ناامید شوم، وقتی که تو مهربان و صمیمی جویای حال منی؟

دکتر علی شریعتی :

اگر به فرض که هیچ دلیلی بر حقانیت و صلاحیت امام حسین(ع) نباشد، بعد آدم یک بار دعای عرفه بخواند، می‌شود به «حسین» ایمان نیاورد؟ نشناسدش؟ عاشقش نشود؟ دیوانه‌اش نشود؟ آیا چنین چیزی امکان دارد؟
«حمد و سپاس خدایی را سزاست که تیر حتمی قضایش را هیچ سپری نمی‌شکند و لطف و محبت و هدایتش را هیچ مانعی باز نمی‌دارد و هیچ آفریده‌ای به پای شباهت مخلوقات او نمی‌رسد.
...جهل و نادانی من و عصیان و گستاخی من، تو را باز نداشت از اینکه راهنمایی‌ام کنی به سوی صراط قربتت و موفقم گردانی به آنچه رضا و خشنودی توست.
پس
هرگاه که تو را خواندم، پاسخم گفتی؛
هرچه از تو خواستم، عنایتم فرمودی؛
هرگاه اطاعتت کردم، قدردانی و تشکر کردی؛
و هر زمان که شکرت را بر جا آوردم، بر نعمتهایم افزودی؛
و اینها همه چیست؟
جز نعمت تمام و کمال و احسان بی‌پایان تو!؟
... من کدام یک از نعمت‌های تو را می‌توانم بشمارم یا حتی به یاد آورم و به خاطر بسپارم؟
... خدایا! الطاف خفیه‌ات و مهربانی‌های پنهانی‌ات بیشتر و پیشتر از نعمتهای آشکار توست.
...خدایا ! من را آزرمناک خویش قرار ده آن‌سان که انگار می‌بینمت.
من را آنگونه حیامند کن که گویی حضور عزیزت را احساس می‌کنم.
خدایا!
من را با تقوای خودت سعادتمند گردان
و با مرکب نافرمانی‌ات به وادی شقاوت و بدبختی‌ام مکشان.
در قضایت خیرم را بخواه
و قدرت برکاتت را بر من فروریز تا آنجا که تأخیر را در تعجیل‌های تو و تعجیل را در تأخیرهای تو نپسندم.
آنچه را که پیش می‌اندازی دلم هوای تاخیرش را نکند
و آنچه را که بازپس می‌نهی من را به شکوه و گلایه نکشاند.
...پروردگار من!
... من را از هول و هراس‌های دنیا و غم و اندوه‌های آخرت، رهایی ببخش
و من را از شر آنان که در زمین ستم می‌کنند در امان بدار.
...خدایا!
به که واگذارم می‌کنی؟
به سوی که می‌فرستی‌ام؟
به سوی آشنایان و نزدیکان؟ تا از من ببرند و روی بگردانند؛
یا به سوی غریبان و غریبه‌گان تا گره در ابرو بیافکنند و مرا از خویش برانند؟
یا به سوی آنان که ضعف مرا می‌خواهند و خواری‌ام را طلب می‌کنند؟
... من به سوی دیگران دست دراز کنم؟ در حالی که خدای من تویی و تویی کارساز و زمامدار من.
...ای توشه و توان سختی‌هایم!
ای همدم تنهایی‌هایم!
ای فریادرس غم‌ها و غصه‌هایم!
ای ولی نعمت‌هایم‌!
...ای پشت و پناهم در هجوم بی‌رحم مشکلات!
ای مونس و مأمن و یاورم در کنج عزلت و تنهایی و بی‌کسی! ای تنها امید و پناهگاهم در محاصره اندوه و غربت و خستگی! ای کسی که هر چه دارم از توست و از کرامت بی‌انتهای تو!
...تو پناهگاه منی؛
تو کهف منی؛
تو مأمن منی؛
وقتی که راه‌ها و مذهب‌ها با همه فراخی‌شان مرا به عجز می‌کشانند و زمین با همه وسعتش، بر من تنگی می‌کند، و...
...اگر نبود رحمت تو، بی‌تردید من از هلاک‌شدگان بودم
و اگر نبود محبت تو، بی‌شک سقوط و نابودی تنها پیش‌روی من می‌شد.
...ای زنده!
ای معنای حیات؛ زمانی که هیچ زنده‌ای در وجود نبوده است.
...ای آنکه:
با خوبی و احسانش خود را به من نشان داد
و من با بدی‌ها و عصیانم، در مقابلش ظاهر شدم.
...ای آنکه:
در بیماری خواندمش و شفایم داد؛
در جهل خواندمش و شناختم عنایت کرد؛
در تنهایی صدایش کردم و جمعیتم بخشید؛
در غربت طلبیدمش و به وطن بازم گرداند؛
در فقر خواستمش و غنایم بخشید؛
...من آنم که بدی کردم من آنم که گناه کردم
من آنم که به بدی همت گماشتم
من آنم که در جهالت غوطه‌ور شدم
من آنم که غفلت کردم
من آنم که پیمان بستم و شکستم
من آنم که بدعهدی کردم ...
و ... اکنون بازگشته‌ام.
بازآمده‌ام با کوله‌باری از گناه و اقرار به گناه.
پس تو در گذر ای خدای من!
ببخش ای آنکه گناه بندگان به او زیان نمی‌رساند
ای آنکه از طاعت خلایق بی‌نیاز است و با یاری و پشتیبانی و رحمتش مردمان را به انجام کارهای خوب توفیق می‌دهد.
...معبود من!
اینک من پیش روی توأم و در میان دست‌های تو.
آقای من!
بال گسترده و پرشکسته و خوار و دلتنگ و حقیر.
نه عذری دارم که بیاورم نه توانی که یاری بطلبم،
نه ریسمانی که بدان بیاویزم
و نه دلیل و برهانی که بدان متوسل شوم.
چه می‌توانم بکنم؟ وقتی که این کوله‌بار زشتی و گناه با من است!؟
انکار!؟
چگونه و از کجا ممکن است و چه نفعی دارد وقتی که همه اعضاء و جوارحم، به آنچه کرده‌ام گواهی می‌دهند؟
...خدای من!
خواندمت، پاسخم گفتی؛
از تو خواستم، عطایم کردی؛
به سوی تو آمدم، آغوش رحمت گشودی؛
به تو تکیه کردم، نجاتم دادی؛
به تو پناه آوردم، کفایتم کردی؛
خدایا!
از خیمه‌گاه رحمتت بیرونمان نکن.
از آستان مهرت نومیدمان مساز.
آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان.
از درگاه خویشت ما را مران.
...ای خدای مهربان!
بر من روزی حلالت را وسعت ببخش
و جسم و دینم را سلامت بدار
و خوف و وحشتم را به آرامش و امنیت مبدل کن
و از آتش جهنم رهایم ساز.
...خدای من!
اگر آنچه از تو خواسته‌ام، عنایت فرمایی، محرومیت از غیر از آن، زیان ندارد
و اگر عطا نکنی هرچه عطا جز آن منفعت ندارد.
یا رب! یا رب! یا رب!
...خدای من!
این منم و پستی و فرومایگی‌ام
و این تویی با بزرگی و کرامتت
از من این می‌سزد و از تو آن ...
...چگونه ممکن است به ورطه نومیدی بیفتم در حالی که تو مهربان و صمیمی جویای حال منی.
...خدای من!
تو چقدر با من مهربانی با این جهالت عظیمی که من بدان مبتلایم!
تو چقدر درگذرنده و بخشنده‌ای با این همه کار بد که من می‌کنم و این همه زشتی کردار که من دارم.
...خدای من!
تو چقدر به من نزدیکی با این همه فاصله‌ای که من از تو گرفته‌ام.
...تو که این قدر دلسوز منی! ...
...خدایا تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟
تو کی غایب بوده‌ای که حضورت نشانه بخواهد؟
تو کی پنهان بوده‌ای که ظهورت محتاج آیه باشد؟
...کور باد چشمی که تو را ناظر خویش نبیند.
کور باد نگاهی که دیده‌بانی نگاه تو را درنیابد.
بسته باد پنجره‌ای که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود.
و زیانکار باد سودای بنده‌ای که از عشق تو نصیب ندارد.
...خدای من!
مرا از سیطره ذلتبار نفس نجات ده و پیش از آنکه خاک گور، بر اندامم بنشیند از شک و شرک، رهایی‌ام بخش.
...خدای من!
چگونه ناامید باشم، در حالی که تو امید منی!
چگونه سستی بگیرم، چگونه خواری پذیرم که تو تکیه‌گاه منی!
ای آنکه با کمال زیبایی و نورانیت خویش، آنچنان تجلی کرده‌ای که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده....
یا رب! یا رب! یا رب!».

هبوط

صحرای بیکران عدم ، خوابگاه مرگ و جولانگاه هول،… آسمان ! کشور سبز آرزوها ، چشمه مواج و زلال نوازش ها ، امیدها ، و
انتظار ! انتظار ! انتظار ... !

و آسمانش سراپرده ملکوت خدا … و بهشت ! بهشت !

آنجا که میتوان آنچنان که باید بود  
آنجا که میتوان آنچنان که شاید ، زیست !

و آنگاه می بینی ، در این کویری که به عدم میماند ، عدم – آنچنان که خــــدا نیز خلقت جهان را در آن جا آغاز کرد - « انسانی تنها » ، این خداگونه تبعیدی ، در اعماق دور این کویر بیکرانه پر آفتاب ، دست اندر کار یک « توطئه بزرگ » است !

تو طئه ای به همدستی خدا و عشق
برای باز آفرینی جهان ! « فلک را سقف بشکافتن و طرحی دیگر انداختن » ، خلقتی دیگر بر روی  ویرانه های این عالم ، بر خرابه هر چه هست ، هر چه بود ! بنای جهانی نو در این دنیای فرتوت حشرات بیشمار ! جهانی که ساکنان آن سه خویشاوند ازلی اند:
خــــدا ، انســـان و عشـــق
این است « امانتی »که بر دوش آدم سنگینی می کند و این است آن « پیمانی » که در نخستین بامداد خلقت با خدا بستیم و « خلافت » او را در کویر زمین تعهد کردیم .
ما برای همین « هبوط » کردیم و این چنین است که به سوی او باز می گردیم

فهرست مجموعه آثار دکتر علی شریعتی

  • مجموعه آثار 1:    با مخاطبهای آشنا

  • مجموعه آثار 2:    خودسازی انقلابی

  • مجموعه آثار 3:    ابوذر

  • مجموعه آثار 4:    بازگشت

  • مجموعه آثار 5:    ما و اقبال

  • مجموعه آثار 6:    تحلیلی از مناسک حج

  • مجموعه آثار 7:    شیعه

  • مجموعه آثار 8:    نیایش

  • مجموعه آثار 9:    تشیع علوی و تشیع صفوی

  • مجموعه آثار 10:  جهت گیری طبقاتی در اسلام

  • مجموعه آثار 11:  تاریخ تمدن (جلد 1)

  • مجموعه آثار 12:  تاریخ تمدن (جلد 2)

  • مجموعه آثار 13:  هبوط در کویر

  • مجموعه آثار 14:  تاریخ و شناخت ادیان (جلد 1)

  • مجموعه آثار 15:  تاریخ و شناخت ادیان (جلد 2)

  • مجموعه آثار 16:  اسلام شناسی 1 (درسهای حسینیه ارشاد)

  • مجموعه آثار 17:  اسلام شناسی 2 (درسهای حسینیه ارشاد)

  • مجموعه آثار 18:  اسلام شناسی 3 (درسهای حسینیه ارشاد)

  • مجموعه آثار 19:  حسین وارث آدم

  • مجموعه آثار 20:  چه باید کرد؟

  • مجموعه آثار 21:  زن

  • مجموعه آثار 22:  مذهب، علیه مذهب

  • مجموعه آثار 23:  جهان بینی و ایدئولوژی

  • مجموعه آثار 24:  انسان

  • مجموعه آثار 25:  انسان بی خود

  • مجموعه آثار 26:  علی

  • مجموعه آثار 27:  بازشناسی هویت ایرانی ـ اسلامی

  • مجموعه آثار 28:  روش شناخت اسلام

  • مجموعه آثار 29:  میعاد با ابراهیم

  • مجموعه آثار 30:  اسلام شناسی

  • مجموعه آثار 31:  ویژگیهای قرون جدید

  • مجموعه آثار 32:  هنر

  • مجموعه آثار 33:  گفتگوهای تنهائی (بخش اول و دوم)

  • مجموعه آثار 34:  نامه ها

  • مجموعه آثار 35:  آثار گونه گون (بخش اول)

  • مجموعه آثار 36:  آثار گونه گون (بخش دوم)

برای آشناییت بیشتر با زندگی شخصی دکتر کتاب طرحی از زندگی نوشته ی پوران شریعت رضوی رو ژیشنهاد می کنم .